سبحانسبحان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

هدیه آسمونی

عکسای نفس مامان

اینجا نفس مامان تازه یک روزش شده بود و رفته بود واکسناشو بزنه که مرخص شه!   قربون خنده های نفس! اینجا 5 روزه است   این یک فندق تازه خوشمزه است!   اولین باری که بغل بابا خوابیدی! البته برای چند دقیقه   دومین حمام نفسم (10 روزگی) که با مامانیش رفته بود. اولیشم با مامانی بود اما تو وان نبود.   از هر فرصتی برای قایم شدن استفاده می کنه! عزیزممممممممممممممم   بدون شرح!   به قول مامانیش دکتر سبحان!   دکتر سبحان2   نمک مامان!   و این داستان ادامه دارد... ...
23 آبان 1390

تاخیر

مامانی، یه روزایی پیش خودم فکر می کردم وقتی بدنیا بیای هر روز می نویسم چیکار می کنی و چه اتفاقایی می افته اما باور کن این روزا خیلی سر مامان شلوغه. راستش هنوز خونه مامانی هستیم و الان دو روزه که مامانی هم مریض شده و من مجبورم هم به تو برسم هم به مامانی! جیگر مامان! یکی دو روزه شما هم خیلی اذیت می کنی! البته اذیت می شی که اذیت می کنی! به قول مامانی بچه چله ای هستی دیگه! اما هر بار بیتابی می کنی دلم کباب می شه. اصلا نمی تونم ببینم داری اذیت می شی اما کاری هم ازم ساخته نیست. پیش چند تا دکتر خیلی خوب هم بردمت و دارم طبق دستوراشون عمل می کنم. تمام محصولات گاوی و گوساله رو از رژیم غذاییم حذف کردم علاوه بر اون کلی پرهیز دیگه هم دارم اما شم...
23 آبان 1390

پسرم مرد شد!

عزیز دل مامان دیروز رفتیم مردت کردیم. الهی فدات شم مامان! چند دقیقه بیشتر گریه نکردی اما بعدش واقعا آروم بودی و اصلا دیشب هم اذیتمون نکردی!
18 آبان 1390

تولدت مبارک عزیزم

عزیز دلم بالاخره بعد 38 هفته و 6 روز انتظار صورت ماهتو دیدیم. حال مامان این روزا زیاد خوب نیست والا دوست داشتم همون روز برات بنویسم.
13 آبان 1390
1